چرا امام حسین(علیه السلام) خانواده خود را به کربلا بردند؟
این که امام حسین (علیه السلام) خانواده خود را همراه خویش بردند، داراى چندین نکته مهم است: الف) هدف اصلى خود از بیعت نکردن با یزید و عدم سازش با حکومت او، اصلاح دین اسلام و اجراى امر به معروف و نهى از منکر بود و با بردن زنان و کودکان این پیام را به بشریت در طول تاریخ رساندند که غرضشان جنگطلبى و خونریزى نیست بلکه تنها براى امر به معروف و نهى از منکر و هدایت نمودن مردم و جلوگیرى از تحریف اسلام نابمحمدى (صل الله عله و آله)، از بیعت با یزید سر باز مىزنند. خطبههاى متعدد و مشفقانه آن حضرت در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن نیز نشانگر این مطلب است.
ب) همراه بردن چنان کاروانى بیانگر این مسأله بود که امام حسین (علیه السلام) تردیدى در حقانیت خود و ضلالت یزید نداشت زیرا کسى که زن و فرزند خویش و همه هستى خود در دنیا را به صحنه کارزار عقیده خود مىآورد، مسلماً هیچگونه شکى در حق بودن اقدام خود ندارد. این مطلب علاوه بر این که نوعى تبلیغ نسبت به عقیده امام محسوب مىشد، روحیه دشمن را نیز تضعیف مىکرد و در دلهاى آنها نسبت به اقدامشان ایجاد تردید مىکرد (مانند قضیه مباهله رسول خدا (صل الله علیه و آله) با نصاراى نجران).
ج) دشمن تبلیغات وسیعى مىنمود که طرف مقابل (سپاه امام حسین) مسلمان نیستند. امام حسین با به نمایش گذاشتن حجاب و نماز و اخلاق اسلامى، تبلیغات آنها را خنثى مىکرد، به طورى که مىدیدند حتى بچههاى کوچک این کاروان داراى حجاب هستند و نماز مىخوانند.
د) خانواده آن حضرت مهمترین مبلغان و پیامرسانان قیام خونین ایشان بوده و وجود آنان براى اطلاعرسانى تا پایتخت و کاخ یزید اقدامى فوقالعاده مؤثر و حکیمانه بوده است و بدون آن نهضت آن حضرت تحریف و خنثى مىشد.
مراد از یاران امام حسین(علیه السلام) چه کسانى مىباشد و آیا زنان هم
شامل آنها مىشوند؟
الف) جواب این سؤال بستگى به این دارد که از یاران چه معنایى را قصد کنیم. یاران حضرت اباعبدالله را مىتوان به دو گروه تقسیم کرد:
1- کسانى که عملاً وارد صحنه نبرد شدند و به شهادت رسیدند.
2- کسانى که با تمام تلاش و جهاد خود، جهت احیاى اهداف مقدس امام حسین (علیه السلام) کوشیدند در نتیجه عدهاى شهید شده و عدهاى نیز اسیر گشتند.
آنان براى زنده نگه داشتن اهداف امام حسین (علیه السلام) و افشاى ظلم و فساد دستگاه حکومتى (بنى امیه) مأموریت مهم تبلیغ و رسالت دین را بگرفتند در این صورت زنان نیز جزء یاران امام حسین (علیه السلام) قرار مىگیرند و زینب کبرى (سلام الله علیها) نه تنها از یاران آن حضرت بلکه از رهبران و عناصر برجسته نهضت عاشورا به حساب مىآید.
زینب کبرى (سلام الله علیها) بعد از عصر عاشورا با ایراد خطابهها موارد متعددى دستگاه حکومتى یزید را به لرزه در آورد تا جایى مىرساند که یزیدبن معاویه، روش خودش را در بر خورد با خاندان اهل بیت (علیه السلام) عوض کرد.
ب) این که امام حسین (علیه السلام) در این سفر پرخطر اهل بیت خود را به کربلا برد، معناى خاصى دارد و نشان دهنده اهمیت این سفر است از طرفى به همراه بردن اهل بیت به این جهت بود که آنان رسالت
امام حسین (علیه السلام) را بعد از شهادتش ادامه دهند.
براى آگاهى بیشتر، رجوع کنید به کتاب حماسه حسینى، شهید مرتضى مطهرى.
آیا این مطلب که جنها روز عاشورا به کمک امام حسین(علیه السلام)
آمدند صحیح است؟
شیخ مفید به سند خود از امام صادق (علیه السلام) این نکته را نقل کرده است زمانى که امام حسین (علیه السلام) از مدینه حرکت فرمود، گروهى از ملائکه براى پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروههایى از مسلمانان و شیعیان جن براى کمک آمدند اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: خدا به شما جزاى خیر دهد من مسؤول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را مىکشتیم. حضرت در پاسخ فرمود ما در این کار از شما تواناتریم اما چنین نمىکنیم تا ((لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ)) ((تا آنها که گمراه مىشوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را مىپذیرند با آگاهى و دلیل آشکار باشد))
(سوره مبارکه ی انفال، آیه 42)
منظور از حدیث، حسین منى و انا من حسین، چیست ؟
این حدیث قابل تفاسیر گوناگونى است از جمله اینکه مقصود از «حسین منى» این است که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از جهت نسبى فرزند پیامبر (صل الله عله و آله) و از جهت تربیتى پرورش یافته مکتب درخشان آنحضرت مىباشد. بنابراین هم شخص امام حسین (علیه السلام) و هم شخصیت آنحضرت با پیامبر نسبتى ویژه دارد. از طرف دیگر شخصیت پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) به مکتب و دین حیاتبخش ایشان است این مکتب درخشان در پرتو قیام و شهادت حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بار دیگر احیا شد و درخشش نوینى یافت و بدون آن چنان ضربههاى کارى بر پیکرش وارد مىشد که از آن جز نیم نامى باقى نمىماند. بنابراین جاودانگى شخصیت و راه و مکتب پیامبر در طول تاریخ وابسته به امام حسین (علیه السلام) و حرکت عظیم عاشورا است. از همین رو فرمودند «من نیز از حسینم».
سر بریده امام حسین(علیه السلام) در مجلس یزید کدام آیات قرآن را
تلاوت نمودند؟
سر بریده امام حسین (علیه السلام) بر سر نیزه در کوفه و در ایامى که اهل بیت (علیه السلام) را به عنوان اسیر، وارد این شهر کرده بودند، آیه اصحاب کهف را تلاوت مىکرد: ((أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ اَلْکَهْفِ وَ اَلرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً.))
سر بى تن که شنیده است به لب سوره کهف
یا که دیده است به مشکات تنور، آیه نور
چرا امام حسین(علیه السلام) نداى ( هل من ناصر ینصرنى ) در روز عاشورا
سر دادند؟
نداى هل من ناصر ینصرنى امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا، نداى مظلومیت و غربت اسلام و دین خداوند بود. در حقیقت امام حسین (علیه السلام) انسانها را به یارى دین خداوند و سعادت خودشان دعوت فرمودند.
امام با این استغاثه مىخواستند وجدانهاى خفته لشکریان یزید را بیدار کند و بر آنها حجت را تمام نماید. این نداى مظلومیت حضرت، تنها مخصوص صحراى کربلا نیست بلکه در همه زمانها مردم را به یارى دین خداوند فرا مىخواند.
اگر معاویه عهدنامه خود را با امام حسن(علیه السلام) شکسته بود
چرا امام حسین(علیه السلام)فرمودند من به عهدنامه برادرم پایبند هستم؟
اولاً، از کجا معلوم که تقاضاى مردم از امام حسین (علیه السلام) بعد از نقض پیمان به وسیله معاویه بوده باشد؟ زیرا ممکن است به مجرد امضاى عهدنامه و حتى قبل از عهد شکنى معاویه، مردم این تقاضا را از امام حسین (علیه السلام) کرده باشند.
ثانیاً، عدم پایبندى معاویه به عهدنامه، ممکن است یک جنبه خطابى و تبلیغاتى در میان لشکر خود داشته و جنبه رسمى نداشته باشد.
ثالثاً، عدم پایبندى عملى معاویه به عهدنامه مربوط به بعضى از مواد آن بوده است نه همه آن، در نتیجه به آن بند که طرفین علیه هم لشکرکشى نکنند عملاً پایبند بوده است.
رابعاً، بر فرض که معاویه عهد را به طور کلى شکسته باشد ولى تا مادامى که خود امام حسن (علیه السلام) به جهت شرایط خاص آن زمان، به آن عهدنامه پایبند بوده، معنا نداشت امام حسین (علیه السلام) اقدام به نقض آن کند زیرا در زمان امام حسن (علیه السلام) امام واجب الاطاعه ایشان بودند و هر گونه مخالفت با تصمیمات آن حضرت جایز نبود.
خامساً، اگر این تقاضا در زمان امامت امام حسین (علیه السلام) نیز صورت گرفته باشد، ایشان با در نظر گرفتن شرایط زمان و درک عدم تغییر آن، مىتوانند. چنین جملهاى را فرموده باشند (یعنى تشخیص من همان تشخیص برادرم امام حسن (علیه السلام) است). از این رو از تغییر شرایط و روى کار آمدن یزید امام حسین (علیه السلام) قیام فرمودند.
علت صلح امام حسن(علیه السلام) چه بود؟ چرا مانند امام حسین
(علیه السلام) قیام نکردند؟
شرایط زمان حضرت امام حسن (علیه السلام) با شرایط زمانامام حسین (علیه السلام) بسیار متفاوت بوده و ناچار اقتضاى حرکتهاى متفاوتى داشته است. در زمان امام حسن (علیه السلام) مردم آمادگى روحى براى مبارزهاى سخت و طولانى با معاویه را نداشتند به دلیل: الف) جنگهاى قبلى (صفین- نهروان- جمل).
ب) حیلهگرى و تزویر معاویه و سست عنصرى گروه بسیارى از مردم.
ج) خطرات بیرونى که مجموع جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مىکرد و درگیرى داخلى آنان را براى حمله به مسلمانان بر مىانگیخت.
د) حفظ خون شیعیان باقى مانده.
ه) روشن کردن حیلهگرى معاویه و رشد فکرى جامعه.
به همین جهت امام حسین (علیه السلام) پس از شهادت امام حسن (علیه السلام)، با وجود آن که ده سال (50 تا 60 هجرى) در دوران زمامدارى معاویه مىزیست، امّا اقدام به قیام نکرد. و همچنان مانند برادر بزرگوارش با صلحنامه پایبند بود. تا آنجا که معاویه در آخرین سال عمر خویش یکى دیگر از مواد صلحنامه را نقض کرد و یزید را به عنوان جانشین خود معرفى کرد.
و یزید شخصیتى بود که حتى ظاهر اسلام را رعایت نمىکرد و با زمامدارى او هیچگونه اسم و رسمى از اسلام باقى نمىماند. چنان که آشکارا بر زبان خود جارى کرد:
لعبتْ هاشم بالملک لاخبر جاء ولا وحى نزل
(بنى هاشم و خاندان پیامبر با مُلک و سلطنت بازى کردند و اگر نه، هیچگونه وحى نازل نشده و هیچ گونه خبرى [از جانب غیب] نیامده است.) در چنین شرایطى اگر با شمشیر نمىتوان به مقابله پرداخت، مىبایست با سرخى خون تاریکىها شکافته شود و نداى حق در طول و عرض تاریخ جاودانه بماند. که قیام امام حسین (علیه السلام) و حرکت حضرت زینب (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) چنین نقشى را ایفا کردند.
با این که شهادت امام حسین به خواست خدا بوده علت گریه و
عزادارىشیعیان چیست؟ این که واقعه کربلا خواست پروردگار بوده است
یعنى چه؟
الف) اگر مقصودتان این است که به هر حال با وجود هر شرایطى، خداوند اراده حتمى کرده است که چنین حادثهاى رخ دهد این اندیشهاى جبر نگرانه و به کلى نادرست است.
ب) اگر مقصود این است که با وجود شرایطى چون حکومت یزید و خیانتها و برنامههاى اسلام برانداز او، خداوند خواسته است که براى حفظ دین قیام شود، آن هم نه خواست جبرى بلکه خواستى تشریعى، اختیارى و همگانى به رهبرى اماممعصوم زمان یعنى، خداوند از همه مردم ودر رأس آنان از امامعصر خواسته است که با یزید مقابله کنند و هر چه در توان دارند براى احیاى دین نثار کنند و در این میان آن حضرت و تعداد قلیلى از اصحابشان این دعوت را لبیک گفتند. در این صورت عزادارى معنا پیدا مىکند زیرا:
1- عزادارى نوعى بزرگداشت آن قیام پرشکوه و داراى آثار تربیتى و القاکننده روح حماسه و ایثار و دینخواهى براى همه عصرها و نسلها است.
2- عزادارى نوعى اعتراض به نظام ظالمانه یزیدى و انگیزاننده روح ظلم ستیزى و عدالتخواهى است.
از همینرو در نصوص دینى بر عزادارى حضرت سیدالشهدا تأکید زیادى شده و پاداش بسیارى بر آن نوید داده شده است زیرا گریه بر حسین و عزادارى براى آن حضرت و بزرگداشت قیام عاشورا، دانشگاه عملى آموزش معارف دینى در هر کوى و برزن و برافراشتن پرچم دینخواهى و عدالتطلبى است.
فلسفه و تاثیر عملى عزادارى و گریه براى حضرت سیدالشهدا
(علیه السلام) چیست؟
مسأله عاشورا دو جنبه و دو چهره دارد:
1- چهره زیبایىها یعنى، عظمتى که حضرت ابا عبداللَّه (علیه السلام) و یاران ایشان در ابعاد مختلف آفریده و عالىترین جلوههاى کمال انسانى را با عمل خویش ترسیم نموده و بزرگترین درس را به کل تاریخ بشریت آموختند. این بعد از حادثه عاشورا بسیار غرورانگیز و افتخارآفرین است و به راستى باید به خود بالید که در چنین مکتب درخشانى پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد یافته و با آن مىمیریم و حاضریم همه هستى خود را در این راه نثار کنیم.
2- چهره دیگر عاشورا جنبه تراژدیک، غمبار و اسفبار آن است. اسف از این که چرا امت حق امام (علیه السلام) را پاس نداشته و ناجوانمردانهترین حرکات را نسبت به محبوبترین خلق خدا و شریفترین انسانها روا داشتند. آرى ظلمى که بر امام (علیه السلام) و اهلبیت و یاران ایشان تحمیل شد، دل هر انسان نیکوسیرتى را به درد مىآورد و روح آدمى را سخت مىآزارد. از طرف دیگر اشک گاهى از سوز است و گاه از سر شوق. گریه بر ابا عبداللَّه (علیه السلام) از هر دو نوع است. یعنى هم مصائب ایشان سیلاب اشک از دیدگان فرو مىریزد و هم عظمت و شگفتآفرینىهاى آن حضرت و یاران ایشان. کیست که بشنود در آن صحراى سوزان با وجود عطش جانکاه، در میان صدها یا هزاران مأمور دشمن حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) خود را به شریعه رساند و چون در رودى عظیم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان برآورد، ولى همین که به یاد تشنگى حضرت اباعبداللَّه (علیه السلام) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشیدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت. آیا این مردانگى و شرافت آدمى را به ریختن اشک شوق وادار نمىسازد؟ از سوى دیگر گریه و عزادارى به حضرت سید الشهدا در نصوص دینى سخت مورد تأکید و توجه واقع شده و از افضل قربات دانسته شده است. این مسأله فلسفههاى سازنده و تربیتى مهمى دارد، از جمله:
1- زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینى،
2- الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى،
3- پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین،
4- اقامه مجالس دینى در سطح وسیع و آشنا شدن تودهها با معارف دینى،
5- پالایش روح و تزکیه نفس،
6- اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم
7- نکته دیگر این که وجود مراسم عزادارى در هر کوى و برزن بزرگترین ابزار گسترش فرهنگ حسینى (علیه السلام) است. لیکن در این باره باید دقت کافى را در سالمسازى و بهینهسازى این مجالس و زدودن آفتها و انحرافات از آن به عمل آورد.
اما این که اشک و گریه خود به خود به وجود مىآید یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود مقوله دیگرى است. مسلما هر مسلمان پاک طینتى با یادآوردن مصائب ابا عبداللَّه (علیه السلام) و عظمتى که آن حضرت به وجود آورد، اشک سوز و گاه شوق مىریزد.
چرا على(علیه السلام) در برابر خلفا سکوت کردند
ولی امام حسین(علیه السلام) قیام نمودند؟
در ابتداباید یاد آور شد که آنچه در سیرهى علوى قابل توجه است مخالفت اصولى و مدارا با جناح حاکم و در عین حال اتخاذ سیاست انفعالى در برابر مسایل جارى آن روز بوده است. حضرت در پرتو این سیاست به تبیین اصول اندیشههاى خود ونهادینه کردن آنها پرداخت و معلوم است که مدارا کردن غیر از سکوت است و سکوت نیز همیشه به معناى رضایت نیستتوجه به این نکته مهم است که اختلاف شرایط سبب اختلاف در منش افراد نمىشود. سیاستهاى مساوى براى رسیدن به هدف واحددر شرایط مساوى قابل بررسى است نه در شرایط متفاوت. در برابر حضرت امیر (علیه السلام) خلفاى سهگانه بودند که در میان صحابه جایگاه ممتازى داشتند. آنان علاوه بر سابقهى دینى و برخوردار بودن از امتیاز عنوان مهاجر به شدت ظواهر دینى وشؤونات اسلامى را رعایت مىکردند و به حفظ آنها همت مىگماشتند. عثمان نیز که در نیمهى دوم خلافتش از اعتدال خارج شد با مخالفت مردم روبرو شد و جان خود را در این راه از دست داد. اما در مقابل امام حسین (علیه السلام) حزب طلقا بودند که در میان مسلمانان پایگاه اجتماعى نداشتند. آنان تا سال هشتم هجرى به قصدبراندازى حکومت مدینه با رسول خدا (صل الله علیه و آله) جنگیدند و پس از مسلمان شدن نیز در مواردى چند اصول اولیهى دین را انکار کردند. از این رو قیام مسلحانهى حضرت امیر (علیه السلام) در برابر جناح حاکم توجیهپذیر نبود. حضرت علاوه بر نداشتنانات لازم براى قیام یارى مردم را نیز به همراه نداشت و از طرفى جامعه نیز با خلأ وجود رهبرى فرهمند دچار اضطراب شدید بود و هر گونه حرکت احساسى مىتوانست کیان حکومت دینى را با خطر مواجه کند. اما صلح امام مجتبى (علیه السلام) بستر لازم را براى قیام امام حسین (علیه السلام) فراهم آورد و مردم خطر انحراف را در دستگاه خلافت و تبدیل شدن آن به پادشاهى را به خوبى دریافتند. افزون بر این که یزید علاوه بر اینکه در حزب طلقا بود ارزشهاى دینى را مىشکست و براىآنها احترامى قایل نبود. از این رو گفته مىشود که همیشه باید راهکارهایى که ما را به هدف مىرساند مطابق با روز باشد و براى تصمیمگیرى به اقتضائات زمان توجه داشته باشیم. بر همین اساس است که حضرت امیر (علیه السلام) در دوران پس ازرحلت گاهى از سیاست کناره مىگیرد و گاهى در مسایل سیاسى فعالانه حضور پیدا مىکند. همین دو نوع سیاست را نیز مىتوان در دوران امام مجتبى (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) تعقیب نمود با این تفاوت که امام مجتبى (علیه السلام) در ابتداى امامتش قیامکرد و سپس براى مصالحى از صحنهى سیاست کنار رفت ولى امام حسین (علیه السلام) در ابتداى امامتش با اتخاذ سیاست انفعالى با دشمن مدارا کرد و وقتى شرایط براى قیام مسلحانه آماده شد به کارزار با بنى امیه پرداخت. جالب است که توجه داشته باشیم امام مجتبى (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) هر دو به مدت کمى در مسایلسیاسى دخالت کردند و هر یک به مدت ده سال در حال مدارا و مخالفت اصولى با دشمن بودند. بنابر نمىتوان سیاستها و راهکارهاى متفاوت را که در اثر شرایط متفاوت اتخاذ مىشود ناشى از اهداف متفاوت دانست.
مکان خاک سپارى راس مبارک امام حسین (علیه السلام) کجاست؟
متأسفانه در این مورد اظهار نظر قاطعى نمىتوان کرد. در این زمینه چند قول وجود دارد:
1- در شام کنار مسجد اموى که هماکنون نیز مکان آن داراى ضریح بوده و زیارتگاه مردم است،
2- در کربلا و ملحق به بدن شریف آن حضرت (بنابراین قول- که قوى به نظر مىرسد- رأس مطهر آن حضرت توسط امام سجاد به کربلا برده شد و در کنار بدن مطهر دفن شده است).
3- در حرم بقیع در مدینه منوره،
4- در مصر در مسجدى که به نام رأس الحسین معروف است.
با توجه به ابهت و شوکتى که حضرت امام حسین(علیه السلام) داشتند
این چهره مظلوم و خوارى که علما از ایشان ترسیم مىکنند چگونه
توجیه مىشود؟
از ابا عبدالله (علیه السلام) و یارانشان درتمام صحنهها جز شهامت و عظمت چیز دیگرى دیده نشده و آنان هرگز ظلم پذیرى نداشتند. البته این منافى آن نیست که در حق آنان ظلم شده باشد. به عبارت دیگر امام (علیه السلام) در عین عظمت و صلابت و شهامت و شجاعت مظلوم واقع شدند ولى منظلم و ظلم پذیر نبودند بنابراین آن چه گفته مىشود اگر بیان مظلومیت آن حضرت باشد درست است ولى اگر حاوى ظلمپذیرى و خوارى باشد نادرست مىباشد.
چرا تا نام امام حسین (علیه السلام) آورده مى شود گریه و عزادارى در
ذهن تداعىمى شود؟ آیا همه زندگى امام حسین (علیه السلام)
عزا و مظلومیت بود ؟
چهره امام حسین (علیه السلام) آن گونه که باید، معرفى نشده وابعاد شخصیتى آن حضرت، به نحو شایستهاى براى مردم تبیین نگردیده است. ولى این موضوع منافاتى با مظلومیت امام حسین (علیه السلام) ندارد. آن حضرت در زمان خویش و به ویژه در کربلا، در نهایت مظلومیت قرار داشت و خون ایشان و فرزندان و اصحابش، مظلومانه بر زمین ریخته شد.
این قسمت از زندگى آن حضرت، به جهت عظمت مصیبتهاى آن، دیگر قسمتهاى زندگى آن حضرت را تحت تأثیر قرار داده است و این واقعیتى غیر قابل انکار است.
این موضوع نیز، پذیرفتنى است که برخى آن حضرت را، تنها وسیله گریه و گریاندن قرار دادهاند به گونهاى که گویا فقط براى همین منظور، حضرت ابا عبداللَّه (علیه السلام) به شهادت رسیده است.
این دسته با بىتوجهى به اهداف آن بزرگوار، تصویرى ناقص و نادرست از آن حضرت ارائه مىکنند و برخى اذهان را، مشوش مىسازند.
که ان شاء الله با توسعه تحقیق و مطالعه، این نقیصه به طور کلى برطرف گردد.
معناى این که امام حسین (علیه السلام) مظلوم بودند چیست؟
معناى مظلوم بودن امام حسین (علیه السلام)، ضعیف و ناتوان بودن آن حضرت نیست بلکه امام شخصى شجاع، قوى و نترس بوده است چنان که در بعضى کتابهاى مقتل نوشتهاند در روز عاشورا نزدیک به دو هزار نفر از لشکر دشمن را از پاى درآورد. پس معناى مظلوم بودن این است که آن حضرت مورد ظلم واقع شده و از طرف مردم نادان و سست ایمان آن زمان مورد ستم قرار گرفت و حق مسلم آن حضرت از او سلب شد چنان که درباره پدر بزرگوارش و سائر ائمه (علیه السلام) نیز این مسأله مطرح بود.
با وجود نبود آب در عاشورا، چرا در تاریخ یعقوبى آمده که امام حسین
(علیه السلام)در موقع وداع با زینب(سلام الله علیها) بر روى ایشان
آب پاشیدند؟
لشکریان یزید از دسترسى امامحسین (علیه السلام) و اصحابشان به آب ممانعت کردند: فمنعوه الماء و حالوا بینه و بین الماء. مشکل آب در کربلا قابل تردید نیست، صدها سند تاریخى و ادبى از زمان وقوع حادثه تاکنون شاهد این موضوع است، ولى شبهه ناشى از تصوّرى نادرست از صحنه کربلا است. گفتنى است که از روز هفتم محرم، مشکل آب در کربلا شروع شد یعنى، دسترسى به آب دشوار گشت و دشمن ممانعت مىکرد ولى تا شب عاشورا بارها اصحاب امامحسین (علیه السلام) به آب دسترسى یافتند و به خیمهها آوردند. جزئیات این درگیرىها در تاریخ مضبوط است. جریان آب ریختن امامحسین (علیه السلام) به زینب (سلام الله علیها) در شب عاشورا اتفاق افتاده و شب عاشورا هنوز مشکل آب حاد نشده بود ولى از صبح عاشورا وقتى نبرد آغاز شد دیگر فرصتى براى آب آوردن نبود و ذخیره آب نیز به پایان رسیده بود. ازاینرو در آخرین ساعات نیز حضرت ابالفضل (علیه السلام) مأمور به آوردن آب شد و در این راه به شهادت رسید.
اگر اندکى در متن یاد شده دقت کنیم: « گفت: در اول همان شبى که پدرم در بامداد آن کشته شد» متوجه مىشدید که این قصه مربوط به شب عاشورا است نه عصر آن
تعداد یاران امام حسین(علیه السلام) در کربلا چند نفر بودند؟
در مورد تعداد اصحاب امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا، روایات مختلف است ولى آنچه که مسلم و مشهور است این است که مجموع لشکر ابىعبدالله (علیه السلام) 72 نفر بوده است. سى و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودهاند،( بحارالانوار، ج 45، ص 4).
و به روایت دیگر اصحاب امام حسین (علیه السلام) 82 نفر بوده است و بنا بر روایتى که از امام محمد باقر (علیه السلام) وارد شده، اصحاب ابىعبدالله (علیه السلام) را 145 نفر ذکر مىکند که 45 نفر سواره و 100 تن پیاده بودهاند،( منتهىالامال، ج 1، ص 638).
درپایان سخن زنده یاد دکتر علی شرِیعتی را می آورم که :
{حسین (علیه السلام ) بیشتر از آب تشنه ی لبیّک بود افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند وبزرگترین دردش را بی آبی نامیدند}
متاسفانه در خیلی از هیئتهایی که فقط در این ایّام تشکیل می شود و در
طول سال اثری از آنها وجود ندارد این گونه عمل می شود درحالی که
امام حسین ( علیه السلام ) هدف خود را از قیامشان زنده ماندن
دین اسلام و عمل به امر به معروف ونهی از منکر می دانند
التماس دعا